کبوتر عاشقی که زائر کربلا شد
در هنگام خروج کاروان از قم و فاصله حدود یکصد متری ضریح، توسط یکی از بدرقهکنندگان و از داخل یک خودرو تعدادی کبوتر به پرواز در آمدند و ۲ روز بعد در حال پاکسازی اطراف خودروی حامل ضریح مطهر در حرم حضرت امام(ره) و بازسازی سازه پیرامونی، یکی از کبوترها در حد فاصل ضریح و کفی تریلر مشاهده شد که تلاش ما برای به پرواز درآمدنش، بینتیجه ماند. انگار دلش نمیخواست ضریح را ترک کند و نهایتاً این کبوتر عاشق هم بعد از حدود ۱۸ روز زائر کربلا شد.
* پس در طول سفر حواستان به آن بود.
ـ بله، پس از اینکه فهمیدیم این کبوتر نمیخواهد از ما جدا شود، برایش آب و دانه مهیا میکردیم. بسیاری از کسانی هم که توفیق حضور روی تریلی و کنار ضریح را داشتند، از این کبوتر فیلم و عکس میگرفتند، واقعا جالب بود.
دختر سه سالهای که بهانه ضریح را گرفت
* از حضور مردم در شهرهای مختلف برای استقبال و بدرقه ضریح خاطراتی نقل میکنید؟
-در ساوه در بدو ورود از آزادراه و در حالیکه هنوز جمعیت متراکم نشده بود اعضای کاروان خودرو پژویی را رؤیت کردند که آقا و خانم در صندلیهای جلو و طفلی حدوداً ۲ تا ۳ ساله در صندلی عقب چسبیده به شیشه و رو به ضریح مطهر آن چنان گریه و بیتابی میکرد که توجه اعضای کاروان را به خود معطوف و به واقع متأثر کرد. با استفاده از سیستم صوتی از پدر این طفل معصوم خواستم کودک را به ما بدهد تا کنار ضریح ببریم. ... به محض آغوش گرفتن کودک و انتقال آن به داخل ضریح مطهر، آرام گرفت و با ادب وصف ناپذیری ضریح مطهر را بوسید، بدون اینکه احساس غریبی از محیط و اطرافیان غریبه به او دست داده باشد و با وجود اینکه مدت قابل توجهی طول کشید تا پدر او از لابهلای جمعیت کثیر استقبالکنندگان برای تحویلگرفتن فرزندش به خودروی حامل ضریح مراجعه کند، هیچگونه بیتابی نمیکرد و پس از تحویل به پدر نیز تا مسافت قابل توجهی نگاه صرف به ضریح و با تکان دادن دست اوج ادب و عشق درونی را به نمایش گذاشت.
نماز جمعه اراکیها در کنار ضریح امام حسین(ع)/باشکوهترین نماز جمعه اراک در تاریخ
با وجود اینکه با ملاحظه اولیه زمان ورود احتمالی به اراک و تصمیم قبلی بر استقرار در مصلی، مسئولین دغدغه تحتالشعاع قرار گرفتن نماز عبادی- سیاسی جمعه را داشتند، ولی اولاً از ورودی شهر اراک تا مصلی به دلیل تراکم غیر قابل توصیف جمعیت بیش از ۵ ساعت طول کشید (از ۱۰ صبح تا حدود ۴ بعد از ظهر) و ثانیاً یکی از با شکوهترین نمازهای جمعه اراک با نظم خاصی برگزار شد.
حضور سراسر شور پیرمرد موتور سوار و یا حسین گویان ۲۷ کیلومتری خانم بروجردی
پیرمرد راکب موتور و همسرش از حوالی زالیان تا بروجرد را در هوای سرد به طوری که خانم با دو دست به سرزنان و یا حسینگویان و مرد در ترافیک بسیار سنگین و خطرناک با کثرت موتورسواران و خودروهای در حال تردد، با یک دست به فرمان موتور و با دست دیگر به سرزنان و گریههای بیتابانه کاروان را همراهی کرد.
-خانم محجبهای با پای برهنه و حسینحسین گویان و گریهکنان بیش از ۲۷ کیلومتر در مسیر بروجرد همراه کاروان دوید و ساعت ۴ بامداد روز بعد با همان حالت و پرچم بزرگ اختصاصی هیآت مذهبی به دست در کنار ضریح مطهر حضور یافته و با اشک و سوز آن را بدرقه کرد.
ابراز علاقه به حسین اختصاص به کسی ندارد
جوانان و دختر خانمهایی که با قضاوت سطحی و براساس ظواهر، پوشش مناسبی نداشتند، ولی کیلومترها کفش به دست یا پا برهنه، گریهکنان و یا حسین گویان کاروان را استقبال و بدرقه میکردند که در یک مورد شخصی بیش از چهار کیلومتر پشت سر خودروی حامل ضریح مطهر میدوید.
راننده کامیون ضریح چه حاجتی از امام حسین(ع) گرفت ?
* هفته گذشته مصاحبهای با «محمدرضا قنبری» راننده تریلی حامل ضریح داشتیم که بسیار جالب بود. ایشان میگفت به هیچ وجه از انتخابش برای این کار متعجب نشده، چون قبلاً آن را از امام حسین(ع) طلب کرده است. چه شد که میان همه شرکتهای پیشنهاد دهنده و تریلیهای پیشرفتهتر، این تریلی انتخاب شد؟
ـ حضور همه دوستان، هیئت امنا، مسئولان و دستاندرکاران به اراده خودشان نبود و همه به نوعی انتخاب شده بودند.
آقای قنبری هم در در شهرداری قم در بخش موتوری این نهاد مشغول به کار است، خودش تعریف میکرد که اوایل امسال در کربلا حضور داشته و چون شنیده بود که قرار است در قم برای امام حسین(ع) ضریح بسازند، همانجا از امام حسین(ع) درخواست میکند که راننده ضریحش باشد.
معلولی که به واسطه ضریح شفا میگیرد
حدود ساعت ۴ بامداد فردی به کاروان مراجعه و خبر شفا گرفتن فرزند معلول خود را اعلام کرد، به طوری که اظهار داشت به دلیل دور افتاده بودن روستا با موتور به سمت مسیر کاروان حرکت کردم و در وسط راه موتور خراب شد، به ناچار در یکی از روستاهای مسیر موتور را رها و با پای پیاده به سمت جاده و همراه با کاروان تا بروجرد حرکت و ذکر توسل و راز و نیاز داشتم که اواخر شب در برگشت به روستا متوجه شدم که فرزند معلولم شفا گرفته و اصرار میکرد: «بابا برو همان جایی که بودی!» بنابراین مجدداً خود را به کاروان رسانده بود.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->